مقام و منزلت اهل بیت علیهم السّلام و ارزش مداحى و دوستى آن بزرگواران و گریه بر آنان
آیت الله بهجت در دیدار عدّه اى از مداحان اهل بیت علیهم السّلام ا ایشان بیاناتى پیرامون مقام و منزلت ائمه اطهارعلیهم السّلام و ارزش مدّاحى و ولایت اهل بیت علیهم السّلام فرموده اند :
((آقایانى که به شغل مدّاحىِ اهل بیت مبتلا هستند و به ذکر فضایل و مصائب آن بزرگواران مى پردازند، باید بدانند که در چه موقعیّتى هستند و چه چیزى را دارند انجام مى دهند و براى چه دارند این کار را مى کنند.
باید بدانند همان مودّت ذِى الْقُربى که در قرآن است پیاده مى کنند، خواه ذکر فضایل اهل بیت علیهم السّلام باشد و یا ذکر مصایب آنان ، همه اجر رسالت را ادا کردن ، و مردم را بر قرآن تثبیت کردن است ؛ زیرا قرآن دارد ((إِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ))
اگر کسى بگوید ما قرآن را مى خواهیم ، ولى با اهل بیت کارى نداریم و ((حَسْبنُا کِتابُ اللّهِ))
ما مى گوییم : آیا همان کتاب الله که در آن (إِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ) هست ، آن را مى گویید؟ آیا مى شود گفت کارى به اهل بیت نداریم ؟
کتاب اللّهى که در آن مى گوید: (أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ و أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى )آن را مى گویى ؟ آیا این بدون اکمال ، بدون ولایت اهل بیت مى شود؟
آن قرآن را مى گویى که مى گوید: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ...)؟
بله ، اگر در قرآن شما این آیه ها نباشد، ممکن است بگویید ما قرآن را مى گیریم و در قرآن ما اینها نیست .
على هذا، باید بدانیم که یک واجب بزرگى بر دوش همه هست . معلّمین و مدّاحان باید بفهمانند که از محبّت اینها نباید دست برداشت . همه چیز در محبّت است .
ما اگر خدا را دوست بداریم آیا ممکن است دوستانش را دوست نداشته باشیم ؟
آیا ممکن است اعمالى را که او دوست دارد دوست نداشته باشیم ؟
آیا مى شود کسى دوست خدا باشد ولى دوستِ دوستان خدا نباشد؟ و اعمالى را که خدا، دوست نداشته باشد، و اعمالى را که خدا دشمن دارد دوست داشته باشد؟ آیا چنین چیزى مى شود؟
قهراً کسى که گفته است ((حَسْبُنا کِتابُ اللّه و هیچ چیز دیگرى لازم نیست )) دروغ واضح و آشکار است ، مثل اینکه در روز بگوید: حالا شب است ، و در شب بگوید: حالا روز است .
کتاب الله که پر است از ((کُونُوا مَعَ الصّادِقین ))، کتاب الله که صف متّقین و فاسقین را جدا نموده ببینید فاسقین چه کسانى هستند و متّقین چه کسانى هستند. حالا آیا مى شود تفکیک و تبعیض کرد؟ این مثل آن است که کسى بگوید: ما نصف قرآن را قبول داریم و نصف دیگر را قبول نداریم ، کما اینکه یهود و نصارى سیصد سال قبل گفتند: لعن یهود و نصارى باید از قرآن حذف شود. حتى غیر از خداپرستى چیز دیگر در قرآن نباید باشد. آیا واقعاً اگر قرآن را تنصیف کنیم قرآن است ؟ سپس بگوییم خداپرستى هم لازم نیست . بت پرستان هم بگویند خوب ما هم گناهى داریم هم صفایى داریم ، هم زنایى داریم ، هم مال مردم خورى داریم ، البته یک مطالبى هم دیگر قائلند که مى گویند لازم نیست خدا یکى باشد بلکه اینها ((شُفَعائُنا عِنْدَاللّهُ)) هستند.
پس اگر بنا بر تبعیض باشد، اکثر مردم اصلا خداپرست نیستند بلکه بت پرستند. در صورتى که دین خدا تبعیضى نیست ، یا باید همه اش را بگیرى یا اینکه هیچ چیز را نگیرى .
یک مرد ناجورى هنگام مرگ به بچّه هاى خودش وصیت کرد: اى بچه ها! اینهایى که شما را به خداپرستى و دیندارى دعوت مى کنند تا مى توانید وجود خدا را انکار کنید، وگرنه اگر مغلوب شوید و قبول کنید که خدایى هست دیگر از شر اینها راحت نمى شوید و باید تابع اینها باشید، اگر گفتند زن باید از روى دست وضو بگیرد و مرد از پشت دست وضو بگیرد، نمى توانى مخالفت کنى .
در هر صورت باید ببینید مدّاحى چیست و مصیبت خوانى چیست گریاندن و گریستن چیست ؟ برخى آن قدر احمق هستند که نمى فهمند این اشک - که طریقه تمام انبیاعلیهم السّلام بوده براى شوق لقاءالله و براى تحصیل رضوان الله - در مساءله دوستان خدا نیز از همین باب است ، و محبّت اینها هم - اگر در مصائب اینها اشک مى آورد و در شادى آنان شادمان ، و در حزن آنها محزون مى سازد - همینطور است .
دلیل بسیار است . اوّل اینکه : همه انبیاعلیهم السّلام از خوف خدا بُکاء داشتند، آیا از شوق لقاى خدا بکاء نداشتند؟ انبیاعلیهم السّلام کارشان همین بوده . اگر کسى انبیا را قبول دارد، باید بکاء و گریه را قبول داشته باشد.
و همچنین این مساءله که وارد شده است و نزد ما ثابت است و این مطلب در اذن دخول سید الشهداءعلیه السّلام منصوص است که :
((اءَأَدْخُلُ یا اللّهُ ؟ اءَأَدْخُلُ یا رَسُولُ اللّهِ؟))
- اى خدا، آیا وارد شوم ؟ اى پیامبر خدا آیا داخل شوم ؟
از اینها باید استیذان بشود. اما کیست که این مطلب را بفهمد و عاقل باشد:
((فَإِنْ دَمَعَتْ عَیْنُکَ، فَتِلْکَ عَلامَةُ الاِْذْنِ))
پس اگر چشمت اشک آلود شد، این نشانه اذن و اجازه [از سوى خدا و رسول خدا] مى باشد.
اگر اشکى از چشم آمد علامت این است که به تو اذن داده اند. این اشک چشم من به اعلى علییّن مربوط است ، اما احمقها مى گویند: نه اشک چشم - نعوذ بالله - خرافات است . در حالى که این اشک چشم به بالا مربوط است .
عمل اُمُّ داوودآن قدر مفصّل است که بعضیها از ظهر تا غروب نمى توانند تمام کنند. دستور است که در آن سجده آخرى سعى بکن از چشمت اشکى بیاید، اگر اشک آمد علامت این است که دعاى تو مستجاب شد.
حالا یک عدّه اى مى گویند این اشک هیچ کاره است ، در حالى که این اشک مربوط است به اعلى علییّن ، از آنجا استیذان مى کند و از آنجا استجابت دعا مى کند.
لذا کسانى که حاجت مهمّى دارند باید بدانند نمازها و عبادتهایى را که براى حاجت ذکر شده انجام دهند، براى اینکه چون تثبیت بکنند یا تاءیید بکنند و به حاجت خودشان برسند، باید ملتفت باشند که بعد از طلب حاجت و دعا و نماز به سجده بروند و سعى کنند به اندازه بال مگسى تر بشود. اشک چشم علامت این است که مطلب تمام شد.
بله ، چیزى که هست عینک ما درست صاف نیست ، ما نمى فهمیم . چون فرض کنید ما از خدا خانه مى خواهیم و خدا خانه اى که ما مى خواهیم براى ما مصلحت نمى داند، حالا خدا چه کار مى کند آیا دعاى او را باطل مى کند؟ نه بلکه بالاتر از خانه به او مى دهد، به مَلَک مى فرماید: ((چند سال عمر این فرد را افزایش بده .)) در حالى که این بیچاره خیال مى کند در برابر این همه زحمت که کشید اثرى از خانه و از دعاى خودش ندید و دعایش مستجاب نشد چون نمى داند که بالاتر از استجابت این دعا به او داده است این را نمى فهمد. باید به خدا حسن ظّن داشته باشیم ، و عینک باید واسع و صاف باشد و کدورت نداشته باشد.))
نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.