منتظران ظهور
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, :: 12:7 ::  نويسنده : علی بامری

نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 2:10 ::  نويسنده : علی بامری

مقام و منزلت اهل بیت علیهم السّلام و ارزش مداحى و دوستى آن بزرگواران و گریه بر آنان
آیت الله بهجت در دیدار عدّه اى از مداحان اهل بیت علیهم السّلام ا ایشان بیاناتى پیرامون مقام و منزلت ائمه اطهارعلیهم السّلام و ارزش مدّاحى و ولایت اهل بیت علیهم السّلام فرموده اند :
((آقایانى که به شغل مدّاحىِ اهل بیت مبتلا هستند و به ذکر فضایل و مصائب آن بزرگواران مى پردازند، باید بدانند که در چه موقعیّتى هستند و چه چیزى را دارند انجام مى دهند و براى چه دارند این کار را مى کنند.
باید بدانند همان مودّت ذِى الْقُربى که در قرآن است پیاده مى کنند، خواه ذکر فضایل اهل بیت علیهم السّلام باشد و یا ذکر مصایب آنان ، همه اجر رسالت را ادا کردن ، و مردم را بر قرآن تثبیت کردن است ؛ زیرا قرآن دارد ((إِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ))
اگر کسى بگوید ما قرآن را مى خواهیم ، ولى با اهل بیت کارى نداریم و ((حَسْبنُا کِتابُ اللّهِ))
ما مى گوییم : آیا همان کتاب الله که در آن (إِلا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ) هست ، آن را مى گویید؟ آیا مى شود گفت کارى به اهل بیت نداریم ؟
کتاب اللّهى که در آن مى گوید: (أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ و أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتى )
آن را مى گویى ؟ آیا این بدون اکمال ، بدون ولایت اهل بیت مى شود؟
آن قرآن را مى گویى که مى گوید: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ...)؟
بله ، اگر در قرآن شما این آیه ها نباشد، ممکن است بگویید ما قرآن را مى گیریم و در قرآن ما اینها نیست .
على هذا، باید بدانیم که یک واجب بزرگى بر دوش همه هست . معلّمین و مدّاحان باید بفهمانند که از محبّت اینها نباید دست برداشت . همه چیز در محبّت است .
ما اگر خدا را دوست بداریم آیا ممکن است دوستانش را دوست نداشته باشیم ؟
آیا ممکن است اعمالى را که او دوست دارد دوست نداشته باشیم ؟
آیا مى شود کسى دوست خدا باشد ولى دوستِ دوستان خدا نباشد؟ و اعمالى را که خدا، دوست نداشته باشد، و اعمالى را که خدا دشمن دارد دوست داشته باشد؟ آیا چنین چیزى مى شود؟
قهراً کسى که گفته است ((حَسْبُنا کِتابُ اللّه و هیچ چیز دیگرى لازم نیست )) دروغ واضح و آشکار است ، مثل اینکه در روز بگوید: حالا شب است ، و در شب بگوید: حالا روز است .
کتاب الله که پر است از ((کُونُوا مَعَ الصّادِقین ))، کتاب الله که صف متّقین و فاسقین را جدا نموده ببینید فاسقین چه کسانى هستند و متّقین چه کسانى هستند. حالا آیا مى شود تفکیک و تبعیض کرد؟ این مثل آن است که کسى بگوید: ما نصف قرآن را قبول داریم و نصف دیگر را قبول نداریم ، کما اینکه یهود و نصارى سیصد سال قبل گفتند: لعن یهود و نصارى باید از قرآن حذف شود. حتى غیر از خداپرستى چیز دیگر در قرآن نباید باشد. آیا واقعاً اگر قرآن را تنصیف کنیم قرآن است ؟ سپس بگوییم خداپرستى هم لازم نیست . بت پرستان هم بگویند خوب ما هم گناهى داریم هم صفایى داریم ، هم زنایى داریم ، هم مال مردم خورى داریم ، البته یک مطالبى هم دیگر قائلند که مى گویند لازم نیست خدا یکى باشد بلکه اینها ((شُفَعائُنا عِنْدَاللّهُ)) هستند.
پس اگر بنا بر تبعیض باشد، اکثر مردم اصلا خداپرست نیستند بلکه بت پرستند. در صورتى که دین خدا تبعیضى نیست ، یا باید همه اش را بگیرى یا اینکه هیچ چیز را نگیرى .
یک مرد ناجورى هنگام مرگ به بچّه هاى خودش وصیت کرد: اى بچه ها! اینهایى که شما را به خداپرستى و دیندارى دعوت مى کنند تا مى توانید وجود خدا را انکار کنید، وگرنه اگر مغلوب شوید و قبول کنید که خدایى هست دیگر از شر اینها راحت نمى شوید و باید تابع اینها باشید، اگر گفتند زن باید از روى دست وضو بگیرد و مرد از پشت دست وضو بگیرد، نمى توانى مخالفت کنى .
در هر صورت باید ببینید مدّاحى چیست و مصیبت خوانى چیست گریاندن و گریستن چیست ؟ برخى آن قدر احمق هستند که نمى فهمند این اشک - که طریقه تمام انبیاعلیهم السّلام بوده براى شوق لقاءالله و براى تحصیل رضوان الله - در مساءله دوستان خدا نیز از همین باب است ، و محبّت اینها هم - اگر در مصائب اینها اشک مى آورد و در شادى آنان شادمان ، و در حزن آنها محزون مى سازد - همینطور است .
دلیل بسیار است . اوّل اینکه : همه انبیاعلیهم السّلام از خوف خدا بُکاء داشتند، آیا از شوق لقاى خدا بکاء نداشتند؟ انبیاعلیهم السّلام کارشان همین بوده . اگر کسى انبیا را قبول دارد، باید بکاء و گریه را قبول داشته باشد.
و همچنین این مساءله که وارد شده است و نزد ما ثابت است و این مطلب در اذن دخول سید الشهداءعلیه السّلام منصوص است که :
((اءَأَدْخُلُ یا اللّهُ ؟ اءَأَدْخُلُ یا رَسُولُ اللّهِ؟))
- اى خدا، آیا وارد شوم ؟ اى پیامبر خدا آیا داخل شوم ؟
از اینها باید استیذان بشود. اما کیست که این مطلب را بفهمد و عاقل باشد:
((فَإِنْ دَمَعَتْ عَیْنُکَ، فَتِلْکَ عَلامَةُ الاِْذْنِ))
پس اگر چشمت اشک آلود شد، این نشانه اذن و اجازه [از سوى خدا و رسول خدا] مى باشد.
اگر اشکى از چشم آمد علامت این است که به تو اذن داده اند. این اشک چشم من به اعلى علییّن مربوط است ، اما احمقها مى گویند: نه اشک چشم - نعوذ بالله - خرافات است . در حالى که این اشک چشم به بالا مربوط است .
عمل اُمُّ داوودآن قدر مفصّل است که بعضیها از ظهر تا غروب نمى توانند تمام کنند. دستور است که در آن سجده آخرى سعى بکن از چشمت اشکى بیاید، اگر اشک آمد علامت این است که دعاى تو مستجاب شد.
حالا یک عدّه اى مى گویند این اشک هیچ کاره است ، در حالى که این اشک مربوط است به اعلى علییّن ، از آنجا استیذان مى کند و از آنجا استجابت دعا مى کند.
لذا کسانى که حاجت مهمّى دارند باید بدانند نمازها و عبادتهایى را که براى حاجت ذکر شده انجام دهند، براى اینکه چون تثبیت بکنند یا تاءیید بکنند و به حاجت خودشان برسند، باید ملتفت باشند که بعد از طلب حاجت و دعا و نماز به سجده بروند و سعى کنند به اندازه بال مگسى تر بشود. اشک چشم علامت این است که مطلب تمام شد.
بله ، چیزى که هست عینک ما درست صاف نیست ، ما نمى فهمیم . چون فرض کنید ما از خدا خانه مى خواهیم و خدا خانه اى که ما مى خواهیم براى ما مصلحت نمى داند، حالا خدا چه کار مى کند آیا دعاى او را باطل مى کند؟ نه بلکه بالاتر از خانه به او مى دهد، به مَلَک مى فرماید: ((چند سال عمر این فرد را افزایش بده .)) در حالى که این بیچاره خیال مى کند در برابر این همه زحمت که کشید اثرى از خانه و از دعاى خودش ندید و دعایش مستجاب نشد چون نمى داند که بالاتر از استجابت این دعا به او داده است این را نمى فهمد. باید به خدا حسن ظّن داشته باشیم ، و عینک باید واسع و صاف باشد و کدورت نداشته باشد.))


نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:31 ::  نويسنده : علی بامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

سخاوت حضرت على علیه السّلام
روزهـا روزه مـى گـرفـت و شـبـهـا بـه گـرسـنگى مى گذرانید و قوت خود را به دیـگـران عـطـا مـى فـرمـود، و سـوره هـَلْ اَتـى در بـاب ایـثـار آن حـضـرت نازل شده و آیه (اَلّذَینَ یُنْفِقُونَ اَمْو الَهُمْ بِاللَّیْل وَالنَّهارِ سِرًّا وَعَلانِیَةً)در شـاءن او وارد شـده . مـزدورى مى کرد و اجرتش را تصدّق مى نمود و خود از گرسنگى بـر شـکـم مـبـارک سـنگ مى بست و بس است شهادت معاویه که اَعْدا عَدُوّ آن حضرت است به سـخـاوت آن جناب ؛ چه اَلْفَضْلُ ما شَهِدَتْ بِهِ الاَعْدآءُ. معاویه گفت : در حق او که على علیه السّلام اگر مالک شود خانه اى از طلا و خانه اى از کاه ، طلا را بیشتر تصدّق مى دهد تا هـیـچ از آن نـمـانـد. و چـون آن جناب از دنیا رفت هیچ چیز باقى نگذاشت مگر دَراهِمى که مى خـواسـت خـادمـى از بـراى اهـل خـود بـخـرد و خـطـاب آن حـضـرت بـا اَمـْوال دنـیـویـّه بـه (ی ا بـَیـْضاء وَی ا صَفْراء غَرّى غَیْرى )و جاروب نـمـودن او بـیـت المـال را بـعـد از تـصدّق اموال و نماز گزاردن در جاى او، در کتب سُنّى و شیعه مسطور است .
شیخ مفید رحمه اللّه از سعید بن کلثوم روایت کرده است که وقتى در خدمت حضرت امام جعفر صـادق عـلیـه السـّلام بودم آن حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام را نام برد و مدح بسیار نـمـود آن جـنـاب را تـا آنکه فرمود: به خدا قسم که على بن ابى طالب علیه السّلام هیچ گاهى در دنیا حرام تناول نفرمود تا از دنیا رحلت کرد و هیچ وقت دوامرى از براى او روى نـمـى داد کـه رضـاى خـدا در آن دوامـر باشد مگر آنکه امیرالمؤ منین علیه السّلام اختیار مى کـرد آن امـرى را کـه سـخـت تـر و شـدیـدتـر بـود و نـازل نـشـد بـر رسـول خـدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم نازله و امر مهمى مگر آنکه على عـلیـه السـّلام را بـراى کـشـف آن مـى طـلبـیـد و هـیـچ کـس را در ایـن امـّت طـاقـت عـمـل رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم نـبـود مـگـر امـیـرالمـؤ منین علیه السّلام و عـمـل آن حضرت مانند عمل شخصى بود که مواجه جنّت و نار باشد که امید ثواب و ترس ‍ عـقـاب داشـتـه بـاشـد و در راه خـدا از مـال خـویـش کـه بـه کـدّ یـمـیـن و رشـح جـبـیـن حـاصـل کـرده بـود هـزار بـنـده خـریـد و آزاد کـرد و قـوت اهـل خـانـه آن حضرت زیت و سرکه و عجوه بود و لباس او از کرباس تجاوز نمى کرد و هـرگـاه جـامـه مـى پوشید که آستین آن بلند بود مِقْراضى مى طلبید و آن زیادتى را مى بـرید، و هیچ کس در اهل بیت و اولاد آن حضرت مثل على بن الحسین علیه السّلام در لباس و فقاهت اَشْبَه به او نبود.

منبع:منتهی الامال

نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 1:31 ::  نويسنده : علی بامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

زهدحضرت علی علیه السلام

شکى نیست که اَزْهَد مردم بعد از رسـول خـدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم ، آن حضرت بود و تمام زاهدین روى اخلاص به او دارنـد و آن حـضـرت سـیـد زُهـّاد بـود هـرگـز طـعـامـى سـیـر نـخـورد و مـاءکـول و ملبوسش از همه کس درشت تر بود. نان ریزه هاى خشک جوین را مى خورد و سَر اَنـبـان نـان را مهر مى کرد که مبادا فرزندانش از روى شفقت و مهربانى زیت یا روغنى به آن بـیـالایـنـد و کـم بـود کـه خـورشى با نان خود ضمّ کند و اگر گاهى مى کرد نمک یا سرکه بود.
و در کـیـفـیـت شـهـادت آن حـضرت بیاید که آن حضرت در شب نوزدهم ماه رمضان که براى افـطـار بـه خـانه ام کلثوم آمد، امّ کلثوم طَبَقى از طعام نزد آن حضرت نهاد که در آن دو قـرص جـویـن و کاسه اى از لَبَن و قدرى نمک بود حضرت را که نظر بر آن طعام افتاد بگریست و فرمود: اى دختر! دو نان خورش براى من در یک طَبَق حاضر کرده اى مگر نمى دانى که من متابعت برادر و پسر عمّم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم را مى کنم تا آنـکـه فـرمود: به خدا سوگند که افطار نمى کنم تا یکى از این دو خورش را بردارى ! پـس امّ کـلثـوم کـاسـه لَبـَن را بـرداشـت و آن حـضـرت انـدکـى از نـان بـا نـمـک تـنـاول فـرمـود و حـمـد و ثـنـاى الهـى بـه جـا آورد و به عبادت برخاست و آن حضرت در مـکـتـوبـى کـه به عُثمان بن حُنَیْف نوشته چنین مرقوم فرموده که امام شما در دنیا اکتفا کـرد بـه دو جامه کهنه و از طعام خود به دو قرص نان ، و فرموده که اگر من مى خواستم غـذاى خـود را از عـَسـَل مـُصَفّى و مغز گندم قرار دهم و جامه هاى خویش ‍ را از بافته هاى حـریـر و ابـریـشـم کنم ممکن بود، لیکن هیهات که هوى و هوس بر من غلبه کند و من طعامم چـنـیـن بـاشد و شاید در حجاز یا در یَمامه کسى باشد که نان نداشته باشد و شکم سیر بـر زمـیـن نـگذارد، آیا من با شکم سیر بخوابم و در اطراف من شکم هاى گرسنه باشد و قناعت کنم به همین مقدار که مرا امیر مؤ منان گویند ولیکن فقرا را مشارکت نکنم در سختى و مـکـاره روزگـار، خـلق نـکـردنـد مرا که پیوسته مثل حیواناتى که همّ آنها به خوردن علف مصروف است مشغول به خوردن غذاهاى طیّب و لذیذ شوم .
بـالجـمـله ؛ اگر کسى سیر کند در خُطَب و کلمات آن حضرت به عین الیقین مى داند کثرت زهد و بى اعتنائى آن جناب به دنیا تا چه اندازه بود.
شـیـخ مـفـیـد روایـت کرده که آن حضرت در سفرى که به جانب بصره کوچ فرمود به جهت دفع اصحاب جَمَل نزول اجلال فرمود در رَبَذه ، حُجّاج مکّه نیز آنجا فرود آمده بودند و در نـزدیـکـى خـیـمـه آن حـضـرت جـمع شده بودند تا مگر کلامى از آن حضرت استماع کنند و مـطلبى از آن جناب استفاده نمایند و آن جناب در خیمه خود به جاى بود. ابن عباس به جهت آنـکـه حـضرت را از اجتماع مردم خبر دهد و او را از خیمه بیرون آورد گفت رفتم به خدمت آن حـضـرت یافتم او را که کفش خود را پینه مى زند و وصله مى دوزد، گفتم که احتیاج ما با آنـکـه اصـلاح امـر مـا کنى بیشتر است از آنکه این کفش پاره را پینه بدوزى ، حضرت مرا پـاسـخ نـداد تا از اصلاح کفش ‍ خود فارغ شد، آنگاه آن کفش را گذاشت پهلوى آن یکتاى دیـگـرش و مرا فرمود که این جفت کفش مرا قیمت کن ؛ من گفتم : قیمتى ندارد، یعنى از کثرت اِنـْدراس و کـهـنـگـى دیـگـر قابل قیمت نیست و بهائى ندارد. فرمود: با این همه چند ارزش دارد؟ گفتم : درهمى یا پاره درهمى ، فرمود: به خدا سوگند که این یک جفت کفش در نزد من بـهـتـر و مـحبوبتر است از امارت و خلافت شما مگر اینکه توانم اقامه و احقاق حقى کنم یا باطلى را دفع فرمایم . الخ .
و از جـمـله کـلمـات آن حـضرت است که به سوى ابن عباس مکتوب فرموده که الحقّ سزاوار است به آب طلا نوشته شود:
اَمـّا بـَعـْدُ، فـَاِنَّ الْمـَرْءَ قـَدْ یـَسـُرُّهُ دَرْکُ م الَمْ یـَکـُنْ لِیـَفـُوتَهُ وَیَسُوئُهُ فَوْتُ م الَمْ یَکُنْ لِیـُدْرِکـَهُ فـَلْیـَکـُنْ سـُروُرُکَ بـِم انـِلْتَ مـِنْ آخـِرَتـِکَ وَلْیـَکـُنْ اَسـَفـُکـَ عـَل ى م اف اتـَک مـِنـْه ا وَم ا نـِلْتَ مـِنْ دُنْی اکَ فَلا تُکْثِرْ بِهِ فَرَحا وَم اف اتَکَ مِنْه ا فَلا تَاءْسَ عَلَیْهِ جَزَعا وَلْیَکُنْ هَمُّکَ فیم ا بَعْدَ الْمَوْتِ؛
یعنى همانا مردم را گاهى مسرور و خشنود مى سازد یافتن چیزى که از او فوت نخواهد شد و در قـضـاى خـدا تـقـدیـر یـافـتـه کـه بـه او بـرسـد و انـدوهـنـاک و بـدحـال مـى کند او را نیافتن چیزى که نمى تواند او را درک کند و نباید که آن را بیابد؛ چـه هم به حکم خدا ادراک آن از براى او مُحال باشد پس باید که سرور و خوشحالى تو در آن چـیـزى بـاشد که از آخرت به دست کنى و غصه و غم تو بر آن چیزى باشد که از فـوائد آخـرت از دسـت تو بیرون رود، لاجرم بدانچه از منافع و فوائد دنیویه به دست آورى زیاده خوشحال مباش و به فراهم آمدن اموال دنیا فرحان مشو و چون دنیا با تو پشت کند غمگین و در جزع مباش و اهتمام تو در کارى باید که بعد از مرگ به کار آید.
ابـن عـبـاس پـس از آنـکـه ایـن مـکـتـوب را قـرائت کـرد گـفـت کـه مـن بـعـد از کـلمـات رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلم از هـیـچ کـلامـى نـفـع نـبـردم مثل آنچه از این کلمات نفع بردم !
بالجمله ؛مطالعه این کلمات از براى زهد در دنیا هر عاقلى را کافى و وافى است .

نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 2:52 ::  نويسنده : علی بامری

آقا جان...دور نيست...
آنروز كه شريان انتظار شهر؛
شوق آمدنت را طغيان كند
و وسعت حضورت را
آسمان چشمها باران ببارد...!

نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:38 ::  نويسنده : علی بامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

توکّل و اطمینان به خدا
آیت الله مصباح مى گوید:
((آقاى بهجت مى فرمودند: روزى داخل اتاق نشسته بودم به گونه اى که صداى دم درِ حیاط را مى شنیدم ، بچّه همسایه دم در بازى مى کرد فقیرى آمد و به او گفت : برو از خانه تان چیزى براى من بیاور. بچه رو به فقیر کرد و گفت : خوب ، برو از مامانت بگیر.
فقیر جواب داد: من مامان ندارم تو برو از مامانت بگیر و بیاور.
آقاى بهجت مى فرمودند: من از این گفتگوى بچّه با فقیر یک نکته دستم آمد، با خود گفتم این بچّه آن قدر به مامانش اطمینان دارد که فکر مى کند هر چه بخواهد از او مى تواند بگیرد.
ایشان چنین نتیجه مى گرفتند که اگر ما به همین اندازه که این بچّه به مادرش اطمینان دارد به خداوند اطمینان داشتیم و تمام خواسته هاى خود را از او درخواست مى کردیم ، هیچ مشکلى نداشتیم و همه کارهایمان درست مى شد.))

نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.

بسم رب الشهداءوالصدیقین

اگر در خدمت امام زمان (عج ) باشیم ، حضرت در فکر ما هست
حجت الاسلام قدسی مى گوید: ((روزى به آیت الله بهجت(ره) عرض کردم : وجود بنده در روستایى براى تبلیغ خیلى مؤ ثر است و مردم خیلى با من مهربان هستند و از حقیر حرف شنوى دارند، ولى فقیرند و مبلغى که در ماه محرّم و ماه رمضان به مبلّغ مى پردازند خیلى کم است ، برخلاف جاهاى دیگر که از لحاظ معنوى این گونه نیستند ولى جنبه مادى خوبى دارند.
آقا فرمودند: اگر به خدمت امام زمان مهدى علیه السّلام اشتغال داشته باشید، آیا امکان دارد حضرت در فکر شما نباشد؟))

نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:36 ::  نويسنده : علی بامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

2پیام آیت الله بهجت(ره)درباره انتخابات

پیام اوّل
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین ، و الصّلاة على سیّد الانبیاء و آله السّادة الاوصیاء الطاهرین .
و بعد، چنانکه مکرّراً از شرکت در انتخابات سؤ ال شده ، در جواب آنها آنچه اظهار شده است بیان مى شود:
اینجانب جهات سلبیه و اثباتیه را متعرض مى شوم ، کسانى که بنا دارند در راءى دادن و یا انتخاب شدن شرکت نمایند، باید متذکّر باشند که کسانى حقّ انتخاب شدن و امینِ مردم با ایمان در مورد دین و دنیا بودن را دارند، که از رجالِ با عقلِ کاملِ کافى و با ایمان باشند.
و از آنهایى باشند که در اظهارات و تروک ، (لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ) باشند.
و از رشوه ها و تخویفات و نحو آنها دور باشند.
نظر نکنند که تا به حال چه بوده بلکه نظر نمایند که از حال چه باید بشود و چه باید نشود.
و باید پرهیزکار و خدا ترس باشند، اراده خداى تعالى را بر همه چیز ترجیح بدهند.
اگر فاقد بعض صفات باشند اهل ائتمان نیستند، و راءى دادن براى فاقدها بى اثر است بلکه جائز هم نیست ، مشکوک هم متروک است .
تفحّص هم باید کامل باشد و بدون مداخله دوستى و دشمنى در امور نفسانیه باشد.
در حالِ راءى دادن و گرفتن خداى عظیم را ناظر به تمام خصوصیات همه بدانند.
کسانى هم که واجِد خصوصیات مذکوره باشند - که جائز باشد راءى دادن و گرفتندرباره آنها - واجب مى شود با توانایى ، اگر بدانند یااحتمال بدهند که فاقد بعض آنها خواهند راءى گرفت [ راءى خواهند آورد].
ملاحظه نمایید دُوَل کفر را -[که ] چگونه انتخاب مى نمایند و انتخاب مى شوند و چه کسانى انتخاب مى شوند و از چه راه هایى انتخاب مى شوند و چه آرائى در مجلسهاى خودشان اظهار مى کنند و دولتهاى آنها چه عملیّاتى بر طبق قانون مملکت و بر خلاف قانون عقل و دین - حتى ادیان منسوخه آنها - انجام مى دهند که فساد و افساد آنها بر همه عقلاى دنیا آشکار است ، -[و] مخالفت نمایید با چگونگى کارهاى آنها [و] وسائل و اسباب و مسبّبات آنها که مطابقت با هیچ دین اصل دار و هیچ قانون عقل پسند ندارند.
عَصَمَکُمُ اللّهُ وَ إِیّانا مِنَ الزَّلاّتِ کُلِّهِا، بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِینَ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
العبد محمد تقى البهجة
پیام دوّم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدللّه ربّ العالمین ، و الصّلاة على سیّد الا نبیاء محمّد و آله ، سادة الا وصیاء المطهّرین .
در جوابِ سؤ الِ مکرّرِ مربوط به انتخابات ، [و] با اشاره به آنچه در سال گذشته تذکّر داده شده بود [که ] از [آن جمله ] بیاناتى [بود] که اختصاص به زمانى و مکانى ندارد و در آنها تعیین توصیفى - که اتمّ و اعمّ و احسن و اکمل و ادوم از تعیین اسمى است - شده بود، [گفته مى شود:]
از ((حذیفه )) رضوان الله علیه مروىّ است که فرمود: ((کانُوا یَسْاءَلُون رَسُولَ اللّهِ عَنِ الْخَیْرِ، وَ کُنْتُ اءَسْاءَلُهُ عَنِ الشَّرِّ))؛باید بدانیم ((شرّ)) چیست و ((اهل شرّ)) کیست تا فرار از آن نماییم ، و ((خیر)) چیست و ((اهل خیر)) کیست تا به سوى آن فرار نماییم .
باید اهل انتخاب ، در پیاده کردن کبریات در صغریات ، و کلیات در جزئیات روشن و بااحتیاط باشند.
و رضاى خداى بزرگ را مقدّم بر رضاى غیر نمایند.
و فحص از عقلاء متدیّنین که اصلح باشند نمایند.
و در روشنى توقفّ ننمایند، و در تاریکى حرکت نمایند.
و از رشوه دادن و گرفتن (شیوه دُول کفر) دور باشند.
با متدیّنینِ از عقلاء - که محیط به مسائل شرعیّه و با ایمان اعتقادى و عملى ، و پرهیزکار، و با تدبیر و شجاعت و اعتدال فکرى و مسلکى - باشند، و با غیر آنها سر و کار نداشته باشند.
و مسلمانها را گرفتار نکنند و کارى نکنند که در پشیمانى از آن ، تدارکى نیست .
از وطن فروشى و وطن فروشان که غایتِ محبّتِ دُول کفر است ، دور باشید؛ عواقب وطن فروشان به دول کفر را، ملاحظه بنمائید؛ دیدیم و مى بینیم که به مُحَلِّلهاى خودشان وفا نمى کنند، مگر تا زمانى که چاره ندارند، و پس از آن جز پشیمانى و عاقبتِ سوء براى تابعین آنها نمى ماند.
باید بدانیم که هیچ نقصى در ممالک اسلامیّه نیست که منسوب به دول کفر نباشد؛ و آنچه منسوب به آنها است نقص در اسلام و ایمان است ، یا منتهى به آن است .
غیر از معصومین علیهم السّلام کسى نمى تواند بگوید: ((همه چیز را مى دانم ، یا مى بینم ))؛ و نمى تواند کسى بگوید: ((هیچ چیز را نمى دانم و همه جا تاریکم ))، بلکه هر عامل عادى ، چیزهایى را مى داند و باید حرکت کند و توقّف ننماید، بلکه باید از معلومات خود، مجهولات را استخراج نماید تا آنجا که بتواند؛ و چیزهایى را نمى داند و باید احتیاط و توقّف و تفحّص نماید تا به ندامتِ غیرِ مُسْتَدْرَک مبتلا نشود.
و این مطالب براى جواب سؤ الها [ذکر شد] با اشتمال بر بیاناتى که اتمام حجّت و تاءکید آن است ، تا آنکه على العمیاء، یا به مسامحه خود و دیگران از مؤ منین را در گمراهى ننمایند.
کسانى که متحیّر و مردّدند، به آنها دستور داده شده و مى شود [که ]: ملاحظه کنید کدامیک از دو حزب با ولایت على علیه السّلام موافق یا موافق تر است ،
و کدام اعتقاد او عملاً انتظار مهدى علیه السّلام را دارد یا متاءکّدتر است ،
کدام تغییرى در امور دینّیه داده یا نمى دهد،
کدام معتدل در فکر یا متلوّن است در اعتقاد یا عمل ،
کدام ملکه تقوى و صدق و ائتمان دارد، یا قوى تر است ،
کدام ، در صفات ، شبیه به کفر یا نفاق و کدام دورتر است ،
و بالجمله کدام به خداى متعال و خاتم الا نبیاء و خاتم الاوصیاء - صلوات الله علیهم و عجَّل فرجَهم - نزدیک تر است .
از خداوند عظیم ، موفقّیت همه مؤ منین را بر مرضیّات او، و تجنّب از مبغوضات او را در همه جا و در هر حال ، مى خواهیم .
والسّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
الا حقر محمّد تقى البهجة

نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 2:25 ::  نويسنده : علی بامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

خلاصه ای ازمبحث حجاب دراسلام

اسلام آفرینش زن و صلاح و خیر جامعه را در نظر گرفته و حجاب را لازم شمرده تا عفت درونی او هماهنگ گردد. و بنیان خانواده مستحکم گردد. چون اگر در جامعه حجاب کاملاً رعایت گردد روابط جنسی فقط به روابط زن و شوهر محدود می­گردد، در نهایت بیشترین فایده و نفع نصیب خود زنان خواهد شد، حیا و عفت و ستر و پوشش، تدابیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.

اصولاً ارتباط کمتر و دوری از شیء مطلوب، جذابیت آن را بیشتر می­کند بنابراین پوشش زنان جذابیت او را در نظر جنس مخالف بیشتر کرده، و تلاش و پیگیریش را برای وصال فزونی خواهد بخشید.

زن پوشیده به نوعی محرومیت را به استعمارگران تحمیل می­کند، زنان پوشیده هرگز خود را پایگاه استعمار نمی­کنند بلکه به عنوان نیروهای مسلح فرهنگی سدی مستحکم در برابر آنان پدید می­آورند به گونه­ای که می­توان گفت پوشش دینی پادزهر تهاجم فرهنگی غرب است.

بنابراین حجاب نه مبارزه با عشق است، نه سرکوب غریزه­ی جنسی و نادیده گرفتن آن، نه مبارزه با زیبایی، بلکه حجاب مانع جریان هوای نفس و نگاه­های آلوده و میکروب­های فساد به حریم پاک زن است و زیبائی و ظرافت­های جسمانی او را از گزند آفتاب، سرما و آلودگی­های جوی حفظ می­کند. بنابراین در پرتو رعایت کامل حجاب اسلامی اولغً؛ زمینه تشکیل نهاد خانواده فراهم می­گردد. ثانیاً: نهاد خانواده درخشش و بالندگی و استحکام مطلوب را پیدا خواهد کرد.

در بحث موانع حجاب، دشمنان نیز دریافته­ اند که برای سلطه­ بر کشورهای اسلامی باید مسلمانان را به فساد بکشانند و مخصوصاً حجاب را از بین ببرند آنها برای این مقصود از تمام ابزارهای اقتصادی، فرهنگی و حتی نظامی بهره گرفته و می­گیرند.

سودجویان و بنگاه­های سرمایه­داری نیز از این قماشند آنها از لطافت زن و اطاعت­پذیری او برای جلب مشتری سوء استفاده می­کنند و آنها را در معرض دید مشتریان قرار می­دهند طبیعی است که پوشش زن را مانعی برای کار خود می­بینند. مانع دیگر رفتار سود عالمان

علماء دین عمود خیمه اسلام­اند، لذا واضح است که سوء عمل آنها مردم را به دین بدبین می­کند شاید هیچ عاملی مانند فساد عالمان دین برای دین و ملت مضر نباشد همچنان که هیچ عاملی هم مانند عالمان صالح در اصلاح دین و دنیای مردم مؤثر نیست. چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرموده­اند: شرُّ الناسِ عُلماءُ السّوءِ: برترین مردم عالمان سود هستند.

مانع دیگر ظلم و بی­عدالتی در جامعه است. عدالت یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن اما ظلم هر چیزی را از جای خود خارج می­کند. پول پرستان و رفاه طلبان فاسد یکی از عوامل بی­ عدالتی و متلاشی­شدن جامعه هستند.

در بحث روش ­های ترویج حجاب: تشویق به عنوان یک اصل مهم در جهت تربیت آدمی مورد استفاده قرار می­گیردماهیت تشویق مختلف است تشویق به محدودة ادارات و نهادها منحصر نمی­شود بلکه محیط خانواده و هر نقطه­ای از جامعه می­تواند محل تشویق راهیان عفاف باشد، عامل دیگر ترویج فرهنگ حجاب دینی، فعالیتهای گسترده علمی، فرهنگی، و هنری مربوط به حجاب در تمام سطوح فکری جامعه است ارائه پوستر، نشریه و به ویژه کتاب­های مفید سبب ارتقاء سطح آگاهی در این زمینه می­باشند. ترویج فرهنگ غیرت در بین مردان نیز می­تواند به تحقق پوشش دینی در جامعه کمک نماید. زیرا اگر روح غیرت در مردی دمیده شود هرگز اجازه نمی­دهد زن یا دخترش با بدحجابی کمترین تحریکی در دل نامحرم داشته باشد. یکی دیگر از راه­های عمومی ترویج پوشش دینی توصیه به حجاب و نهی از بی­حجابی و جلوه­گری است قرآن کریم می­فرماید: وَ ذَکَّرْ فِانَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤمِنینَ: پند ده که پند برای مؤمنین مفید است.

 

نتیجه­ گیری 

حجاب در خارج از مسأله حفاظت و صیانت، یک نقش مهمی سیاسی دیگری هم در زندگی مسلمانان بر عهده دارد و آن عبارت است از اینکه حجاب در میان مسلمانان خود نشانة استقلال و آزادی است از قیود و سنت­ها و بدعت­های زمان و نیز نشانة استقامت و پایداری است در برابر تمام ملل و اقوام دیگر یا سمبل قدرت و مقاومت است در برابر هجوم فرهنگهای زمان و بالاخره اعلام موجودیتی است شجاعانه در برابر بیگانگان، که همچون خاری در چشم دشمنان اسلام فرو رود و به دردهای درمان ناپذیری گرفتار سازد.

در حجاب کامل پوشاندن چهره بخصوص چشم از مهمات است چرا که «نگاه» مرکز دریافت آلودگی­ها و مبداء تنزّل فرد و بسیار چیزهای دیگر می­تواند باشد از بین حالات عادی روزانه، حالتی بیشتر از تلاقی نگاه­های دو فرد نامحرم، آنهم بطور مستمر، دارای آثار سود و زیانبار نمی­باشد... اگر حجاب ظاهری نباشد حتماً متانت و شخصیت درونی زن در معرض تاراج قرار خواهد گرفت ... زن بمانند برّه­ای که در اطراف او انواع و اقسام گرگان حریص و گرسنه موجودند که می­خواهند با یک لحظه غفلت به او حمله­ور شوند، خود را غریب و در معرض خطر احساس می­کند اما حجاب، به سهم اعظم مانع بسیاری از تعرضات و آلودگی­ها شده و لذا سبب ذخیره بیشتر قوای روحی می­شود.

از طرفی دیگر: زنان بی­حجاب یا بدحجاب خودشان هم نمی­دانند برای جلب توجه نامحرم چه بهای گزافی می­پردازند و در این سودای نامبارک چه سرمایه­هایی را می­بازند، سرمایه­هائی که برای طی طریق کمالشان بود و جایگزینی هم اگر از دست رفت ندارد ... به هر حال حجاب حریم مقدسی است که به خود زن هم اجازه خیلی از حریم شکنی­ها را نمی­دهد و او را از درون حفظ می­کند و در نظر اهلش اعم از زن و مرد ایجاد احترام قلبی می­کند هر چند که افراد جاهل و نااهل به هر دلیلی بریدة تحقیر بدان بنگرند... شاید گفته شود که استفاده از چادر برای زن سخت است و مانع کارها و فعالیتهای او می­شود، ولی با توجه به اینکه:

اولاً ـ زن طوری خلق شده که استعداد تحمل سختی­ها در او زیاد است، این امر چیزی نیست که مانع بزرگی برای او بشمار رود بخصوص که داشتن پوشش برای او مطابق با میل فطری او است.

ثانیاً ـ «عادت کردن» بخصوص عادت .......، به مرور باعث تسهیل این امر می­شود و خلاصه کم کم با وجود فرد عجین می­شود.

ثالثاً ـ برای زنان سالمی که نمی­توانند جلوی نگاه های آلوده را بگیرند و از طرفی به جهات گوناگون ناچار به حضور در اجتماع هستند، چادر (حجاب) و پناهگاه و سنگری است بزرگ که نوعی حایل و فاصله مابین زن و مرد ایجاد کرده و حضور زنان را در جامعه آسان­تر می­ نماید.یاعلی



 

نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 2:23 ::  نويسنده : علی بامری

بسم رب الشهداءوالصدیقین

سیر و سلوک و عرفان آیت الله بهجت
آیت الله بهجت ، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ ، به تهذیب نفس و استکمال معنوى همّت گمارده ، و در کربلا در تفحّص ‍ استاد و مربّى اخلاقى بر آمده و به وجود آقاى قاضى که در نجف بوده پى مى برد. و پس از مشرّف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش حضرت حاج شیخ محمّد حسین اصفهانى کمپانى استفاده هاى اخلاقى مى نماید.
آیت الله مصباح در این باره مى گوید:
((پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلى تحت تاءثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانى بودند، چون گاهى مطالبى را از ایشان با اعجابى خاصّى نقل مى کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان مى دیدیم . پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیّت معنوى ایشان تاءثیر بسزایى داشته است )).
همچنین در درسهاى اخلاقى آقا سیّد عبدالغفّار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده مى نموده ، تا اینکه در سلک شاگردان آیت حقّ، عالم ربّانى ، عارف نامى ، نادره روزگار، مربّى نفوس ‍ مستعدّه ، حضرت آیت الله ، سید على قاضى - رضوان اللّه تعالى علیه - در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر مى آید، و در سن 18 سالگى به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت الله سیّد على آقاى قاضى قدّس سرّه بار مى یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار مى گیرد و در عنفوان جوانى چندان مراحل عرفان را سپرى مى کند که غبطه دیگران را برمى انگیزد.
آیة الله مصباح مى گوید:
((ایشان از مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى مستقیماً در جهت اخلاقى و معنوى بهره برده و سالها شاگردى ایشان را کرده بودند. آیت اللّه قاضى از کسانى بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوى و عرفانى بودند، مرحوم علامه طباطبایى قدّس سرّه و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد تقى آملى و مرحوم آیت الله آقا شیخ على محمّد بروجردى و عدّه زیادى از بزرگان و حتى مراجع در جنبه هاى اخلاقى و عرفانى از وجود آقاى قاضى بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگرى نیز گهگاه نکاتى نقل مى کردند مثل مرحوم آیت اللّه آقا شیخ مرتضى طالقانى و دیگران ...
خود آقاى بهجت نقل مى کردند: شخصى در آن زمان در صدد برآمده بود که ببیند چه کسانى سحر ماه مبارک رمضان در حرم حضرت امیرعلیه السّلام در قنوت نماز وترشان دعاى ابوحمزه ثمالى مى خوانند، آن طور که خاطرم هست اگر اشتباه نکنم کسانى را که مقیّد بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت امیرعلیه السّلام انجام بدهند شمرده بود و بیش از هفتاد نفر شده بودند.
به هر حال ، بزرگانى که تقیّد به جهات عبادى و معنوى داشتند در آن عصرها زیاد بودند. متاءسّفانه در عصر ما کمتر این نمونه ها را مشاهده مى کنیم . البته علم غیب نداریم ، شاید آن کسانى که پیشتر در حرمها این عبادتها را انجام مى دادند حالا در خانه هایشان انجام مى دهند، و لى مى شود اطمینان پیدا کرد که تقیّد به اعمال عبادى و معنوى سیر نزولى داشته و این بسیار جاى تاءسف است )).
یکى دیگر از شاگردان آقا (حجّة االاسلام والمسلمین آقاى تهرانى ) جریان فوق را به صورت ذیل از حضرت آیت الله بهجت براى نگارنده نوشته است :
((شخصى در آن زمان شنیده بود که در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امیرعلیه السّلام در قنوت نماز وترشان دعاى ابوحمزه ثمالى را مى خواندند، آن شخص تصمیم گرفته بود ببیند در زمان خودش چند نفر این کار را انجام مى دهند، رفته بود و شمارش کرده و دیده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقلیل پیدا کرده و مجموعاً پنجاه نفر (آن طور که بنده ((تهرانى )) به یاد دادم ) در حرم (اعمّ از نزدیک ضریح مطهّر، و رواقهاى اطراف ) دعاى ابوحمزه را در دعاى نماز وتر خود قرائت مى کنند.


نفس کشیدن آدمی گام های او به سوی مرگ است.
درباره وبلاگ

این وب سایت به یادجوان ناکام مرحوم حمیدبامری ازساکنین کلاکنتک درشهرستان دلگان راه اندازی شده،شادی روح آن مرحوم وتمام گذشتگان فاتحه وصلوات بفرست. اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم اللهم عجل لولیک الفرج
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان منتظران ظهور و آدرس alibamari.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 485408
تعداد مطالب : 81
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



زندگی آب روان است روان می گذرد آنچه تقدیر من وتوست همان می گذرد.


                    
 
 
(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');